پایگاه اطلاع رسانی مکتب آل یاسین

جوانان مسجد امام حسن عسکری علیه السلام شهرستان بیرجند

پایگاه اطلاع رسانی مکتب آل یاسین

جوانان مسجد امام حسن عسکری علیه السلام شهرستان بیرجند

پایگاه اطلاع رسانی مکتب آل یاسین

مکتب آل یاسین
جوانان مسجدامام حسن عسکری(ع)
تاسیس هیئت 1378
شناسه هیئت 230010029
سامانه اطلاع رسانی
شماره حساب جهت واریز کمک های نقدی
158320682
و شماره 16 رقمی جهت انتقال از طریق کارت
5894631503186801

۳ مطلب با موضوع «آسمانی ها» ثبت شده است

تمنای شهادت

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۱۷ ب.ظ


پیامبر (ص):  مَنْ طَلَبَ الشَّهَادَةَ صَادِقاً أُعْطَاهَا وَ إِنْ لَمْ تُصِبْه. عوالی اللئالی ،ج1،ص101
هر کس به راستى خواهان شهادت باشد به (مقام) آن مى رسد، هر چند به شهادت نرسد.

 

کلام شهدا

دوستی با خدا باید به قدری زیاد باشد که برای رضایت خاطر او هر دشواری و ناهمواری برایمان آسان و هموار جلوه کند. فرمانده شهید سید مصطفی واجدی

 

خاطره

شروع رندگیمان ساده بود و در عین حال باصفا. نمی شد گفت خانه!دو تا اتاق اجاره کرده بودیم که نه آشبزخانه داشت نه حمام! کنار یکی از اتاقها یک تو رفتگی بود که حسن برایش دوش گذاشته بود و شده بود حمام! زیر پله هم یک سکوی آجری بود که چراغ سه فیتله خوراک پزیمان را گذاشته بودیم آنجا و شده بود آشپزخانه! بنظر من خیلی قشنگ بود و خیلی هم ساده شهید حسن آبشناسان
منبع : نیمه پنهان ماه12،ص18و19

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۷

شهید محمدرضا رودسر ابراهیمی

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۰ ق.ظ

چه زیباست لحظه ای که تفنگ از زمین کنده می شود و به سوی دشمن نشانه می رود، چه زیباست لحظه ای که دشمن را ذلیل و خوار به اسارت می گیرد و چه شیرین است آن هنگام که در خون خود می غلتیم و با شهد شهادت سیراب می شویم. شهید محمدرضا رودسر ابراهیمی

خاطره

خرید عقدمان یک حلقه ی نهصد تومانی بود برای من. همین و بس. بعد از عقد، رفیم حرم. بعدش گل زار شهدا. شب هم شام خانه ی ما. صبح زود مهدی برگشت جبهه.  شهید مهدی زین الدین
منبع : کتاب زین الدین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۰

شهید نواب صفوی

دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۶ ب.ظ



پیام شهدا: فراموش نکنید که راه راست از هر کجا کج شد بیراهه و به سوی هلاکت است.
شهید نواب صفوی

خاطره:یکی از افسران عراقی اسیر شده بود به شدت احتیاج به خون داشت چند تا بچه بسیجی آستین بالا زده بودن تا بهش خون اهدا کنن اما افسر عراقی قبول نمی کرد می گفت : شما فارسید ، شما نجس هستید ، خون شما رو نمی خواهم بچه ها نا امید شده بودن و آستین ها رو پایین می آورند مهدی باکری وارد شد و با شنیدن ماجرا خندید و گفت : ما انسانیم! بهش خون تزریق کنین تا زنده بمونه پزشک با زور به افسر عراقی خون تزریق کرد ...  شهید مهدی باکری
منبع : منبع: نشریه با شهدا در جمعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۶